میعاد نیک
آبیهای تهرانی پس از یک تساوی ناپلئونی در شهرآورد پایتخت و پیروزی مقابل تراکتور نامتوازن نباید در بادِ برد میخوابیدند. نمایش استقلال در دو دیدار اخیر برآیندی از یک تیم سینوسی و بیثبات بود که ممکن است یک روز نتیجه بگیرد و روز دیگر حتی از یک موقعیتسازی صحیح هم خبری نباشد.
آبیها برای نخستین بار در لیگ بیستم مقابل یک تیم تدافعی که گاردی همیشه بسته دارد، بازی کردند و نخستین آزمون جدی خطوط میانی و هجومی تیم استقلال با شکست مواجه بود؛ شکست مقابل تساویبازترین تیم لیگ و تیمی که پیش از این تنها از پسِ ذوبآهن برآمد.
چیزی که این شکست را تحتالشعاع قرار میداد اما نه بررسی و آنالیز نقاط ضعف، بلکه دشمنتراشیهای فرضی محمود فکری پس از یک نمایش بیدفاع بود. در روزی که آبیپوشان حتی نتوانستند یک موقعیت خشک و خالی مبتنی بر اصول تاکتیکی روی دروازه سایپا ایجاد کنند، سرمربی استقلال به جای پذیرش ضعف و تلاش برای جبران عقبماندگیها علت این باخت را بدشانسی دانست و باز هم به دشمنانی که معلوم نیست کجا نشستهاند، تاخت.
ناتوانی در خلق موقعیت و حفظ ریتم بازی یکی از اساسیترین معضلات اردوگاه استقلال در لیگ بیستم است اما مهمترین مشکل نه در مستطیل سبز که به کنارههای خط طولی و سکان هدایت آبیها بازمیگردد. کشتی استقلال در لیگ برتر به دست ناخدایی سپرده شده که از پذیرفتن مسئولیتهای بدیهی هم سر باز میزند و هیچ بعید هم نیست که اگر این کشتی با تمام سرنشینانش غرق شد، تقصیر را به گردن باد و طوفان بیندازد.
استقلالِ فکری هیچ شباهتی به استقلال سالهای گذشته ندارد، تیمی ترسو و پرخاشگر که تمام صفات مذمومش را از کادر فنی وام گرفته و تجلیگر یک اردوگاه عصبانی در زمین است. افراد عصبی معمولاً تصمیمات اشتباه میگیرند و تسری دشمن تراشیهای فرضی باعث شده تا آبیپوشان هر روز عصبانیتر باشند و هر لحظه پراشتباهتر.