احسان محمدی
اشتباهات داوری و نق و نقدهای بعد از هر بازی در لیگ برتر آنقدر اعصابفرسا شده که آدم را از هر چه فوتبال است، بیزار میکند. اگر قبلاً فقط تعدادی از هواداران افراطی دم از سوتهای مشکوک و هواداری به نفع یک تیم میزدند، چند سالی است که همه پشت داورها قایم میشوند. امکان ندارد یک مربی بگوید در چینش بازیکنان یا انجام تعویض اشتباه کرده که نتیجه را به حریف داده یا رقیب تیم بهتری بوده. بعد از ناکامی یا زمین و توپ مشکل دارد، یا هوا زیادی سرد و گرم بود یا هتل و میزبانی ایراد داشت، یا رقیب اتوبوسی و ضد فوتبال بازی کرد یا داور، فدراسیون و دستهای پنهان تصمیم گرفته بودند که آنها نتیجه نگیرند.
در این میان داوران فوتبال چنان زیر فشار هستند که بازی شروع نشده دست و پایشان میلرزد. گردانندگان صفحات پرتعداد هواداری در اینستاگرام میروند میگردند که داور این بازی مثلاً یک کرنر را در بازیهای قبل علیه آنها گرفته و همین را دستاویز میکنند که این نقشه و توطئه است تا او سر تیمشان را ببُرد. خودتان را جای این داور بگذارید که با چه ترس و لرزی هر بار باید سوت بزند آن هم برای دستمزدی حدود 750 هزار تومان که قرار است بعداً به حسابش بریزند یا نریزند!
حین بازی هم باید یورش اعضای کادرفنی تیم پرهوادار را تحمل کند. آشکارا میشود نوعی تقسیم کار را روی نیمکت بعضی تیمها دید. سرمربی و دستیاران دقایقی از بازی را بین خودشان تقسیم میکنند و برای هر سوت داور، درست یا غلط به نوبت به سمتش یورش میبرند و او را تحت فشار قرار میدهند. در نهایت هم یک کارت زرد میگیرند اما عملاً تمرکز داور را به هم میریزند و با اعتراضهای مکرر مهار بازی را در دست میگیرند.
بعد از بازی هم باید انواع و اقسام فحاشیها نسبت به خود و خانوادهاش را در شبکههای اجتماعی به جان بخرد. همین میشود که علیرضا فغانی یکی از بهترین داوران جهان و شاید تاریخ فوتبال آسیا وقتی دلآزرده مهاجرت میکند، میگوید: «برای اولین بار از قضاوت فوتبال در استرالیا لذت بردم».
یادمان نرود که ما مدعی تمدن چند هزار ساله هستیم در حالیکه استرالیا تا همین چند صد سال پیش تبعیدگاه زندانیان و تبهکارانی بود که بریتانیا میخواست از شرشان راحت شود!
«داورها خوب سوت بزنند تا کسی به آنها فحش ندهد.» در اینکه داورها باید توان فنی و روحیشان را ارتقا بدهند شکی نیست، در اینکه فدراسیون فوتبال زمینه برگزاری کلاسهای متعدد را فراهم بیاورد کسی تردیدی ندارد، در اینکه باید دستمزد شایسته بگیرند تا روی داوری تمرکز کنند کسی نقدی وارد نمیکند، در اینکه باید تجهیزات کافی داشته باشند کسی خللی وارد نمیکند اما آیا واقعاً این اتفاقات رخ میدهد؟ آیا گوشیهای بیسیمی که داورها در لیگ برتر استفاده میکنند، اصلاً کار میکنند یا گاهی دکوریاند؟ همین نکته کوچک شاید جواب سؤالهای بالا را بدهد. اینکه وقتی تا این اندازه در امکانات فقیر هستیم، چرا انتظار داریم داوریمان بینقص باشد. آیا کیفیت بازی تیمهای فوتبال ما در حد آلمان است که قضاوتهای آلمانی انتظار دارند؟
تکرار میکنم که این ماجراها دلیل نمیشود تا داوران با بیمسئولیتی سوتهای پرخطا بزنند ولی با مجموعه این فشارها هر روز خدا را شکر میکنم که در این کشور داور فوتبال نیستم!
(این یادداشت در سایت عصر ایران هم منتشر شده است)