printlogo


کد خبر: 223297تاریخ: 1399/11/2 00:00
علی باغبانباشی

علی باغبانباشی هنوز هم پرافتخارترین دونده استقامت ایران است و هیچ دونده‌ای نتوانسته عناوین و رکوردهای او را تکرار کند. او درباره روی آوردن اتفاقی‌اش به دوهای استقامت و درخشش در سطح بین‌المللی چنین می‌گوید: «در مهر 1303 در طرقبه از توابع مشهد به دنیا آمدم. پدرم، آقامحمدحسن نام داشت که در باغ میوه‌اش کشاورزی می‌کرد اما پدربزرگم از ورزشکاران قدیم این منطقه بود... در مقطع دبستان به مدرسه خواجه‌نصیر رفتم، البته همزمان با تحصیل به پدرم نیز کمک می‌کردم. در آن زمان مسابقات ورزشی زیادی در پاچنار طرقبه برگزار می‌شد که در آنها شرکت می‌کردم و به رتبه نخست می‌رسیدم. فرقی نمی‌کرد چه رشته‌ای باشد، در رشته‌های دوومیدانی، تیراندازی، کشتی باچوخه و... بعد از آن هم چند سالی را در کارگاه کفش کار می‌کردم. جنگ جهانی دوم که شروع شد، بریتانیا و شوروی وارد ایران شدند، در آن دو سال، ایران دست نیروهای شوروی بود و ارتش رها شده‌ بود. پس از اینکه شوروی از ایران خارج شد دوباره ارتش پا گرفت و نمایندگانش به شهرهای مختلف کشور فرستاده‌ شدند تا سربازگیری کنند. در همین روزها بود که نماینده‌شان مرا هم برای اعزام به سربازی انتخاب کرد...  به هنگ 21 مشهد رفتم. یکی دوماهی از خدمتم گذشته‌بود که به واسطه دلتنگی پادگان را ترک کردم و به خانه پدری در طرقبه رفتم. وقتی برگشتم متوجه غیبتم شده‌ بودند، همراه دو سرباز دیگر تنبیه شدیم تا دو بار دور زمین دو هزار متری بدویم، دور اول تمام‌ نشده آنها از حال رفتند و من در حال و هوای خودم سه بار دور زمین دویدم بدون اینکه خسته‌شوم. همین باعث شد که سروان میبدیان حرفم را باور نکند و دستور دهد دوباره شروع به دویدن کنم. وقتی با چشمان خودش دید که بدون خستگی می‌دوم به رئیس تربیت بدنی وقت، حسین بنایی زنگ زد و ماجرای مرا گفت و به این ترتیب بود که به مسابقه‌ای دعوت شدم...  هشت نفر بودیم که قرار بود رقابت کنیم. هفت نفر دیگر لباس ورزشی داشتند اما من باید با پوتین و لباس سربازی مسابقه می‌دادم. تا آن زمان حرفه‌ای ورزش نکرده ‌بودم و تازه در دور چهارم بود که گرم شدم. دور دهم، نفر سوم شدم و یک دور مانده به انتهای رقابت، دوم بودم. 300 متر مانده ‌بود به خط پایان که نفر اول را هم گرفتم و در نهایت با وجود پوتین و لباس سربازی، با اختلاف 50 متر برنده شدم. بنایی، رئیس تربیت‌بدنی پس از اتمام مسابقه مرا بغل کرد و همانجا گفت که با پوتین، رکورد ایران را شکسته‌ام. همانجا دستور داد برایم گلدان نقره بخرند و هنگ به احترامم به خط شود... خبر رکوردزنی‌ام به تهران که رسید، سرهنگ مصطفی بهارمست، مسئول ورزش ارتش برایم امریه صادر کردند تا به تهران بروم و در مسابقات لشکرهای کشور شرکت کنم. با آنکه هیچکس را نمی‌شناختم اما منتظرم بودند و تا رسیدم به حضور فرمانده کل ارتش رسیدم. لباس ورزشی که از رئیس تربیت‌بدنی خراسان گرفته‌بودم را پوشیدم و به شیرودی امروز و امجدیه آن سال‌ها رفتیم... اصلاً از هیچ چیز مطلع نبودم و حتی وقتی شلیک کردند، نگران شدم و می‌خواستم دلیل شلیک را بفهمم! رئیس تربیت‌بدنی اگر فریاد نمی‌زد سرباز چرا ایستادی؟ من همانطور مات نگاه اطرافم می‌کردم. به خاطر مکثم در ابتدای راه، از بقیه دوندگان عقب افتاده‌ بودم اما در پایان توانستم رکورد ایران تا آن روز را بشکنم و به رتبه اول برسم... در سال 1329 (1951 میلادی) عازم مسابقات آسیایی دهلی‌نو در هندوستان شدم. در این مسابقات، در دوی 5000 متر اول شدم و در دوی 3000 متر، به مدال نقره رسیدم. در همان سال در ایران با تیم تاج، قهرمان مسابقات دوومیدانی پایتخت شدیم. سال بعد از آن هم در مسابقات بین‌المللی پاکستان و شهر لاهور شرکت کردم و توانستم در هر دو ماده به قهرمانی و نشان طلا برسم.
 
 

Page Generated in 0.0041 sec