وصال روحانی
یحیی گلمحمدی کوشیده است ضررهای برخاسته از عدم فتح دربی اخیر فوتبال تهران و اثرگذاری بدیهی و منفی آن روی نتایج نهایی فصل و سایر نتایج ضعیف تیمش را به مدیران پرسپولیس نسبت بدهد ولی واقعیت امر این است که نمایشهای غیرمتعادل سرخها و سقوط قهرمان مطلق چهار سال گذشته این پیکارها به اواسط جدول ردهبندی لیگ امسال در درجه اول و آخر محصول کار البته ضعیف یحیی و دستیاران اوست.
پرسپولیس حتی در روزی که استقلال در همان دقیقه دوم دروازهاش را گشود و شوک روحی سنگینی را به این تیم وارد کرد، میتوانست در نیمه دوم که آبیها به خواب خرگوشی فرو رفتند با زدن چهار، پنج گل به یک پیروزی بسیار بزرگ دست یابد اما بهترین فرصتها را از دست داد و برتری لرزان 1-2 خود را با خوردن گلی در واپسین ثانیههای وقت اضافی با تساوی 2-2 عوض کرد.
این نتیجه قرمزها را از جهش بزرگی که میتوانستند در جدول پس از کسب پنج تساوی در دیدارهای قبلی داشته باشند، محروم کرد و بدتر اینکه روحیه فوقالعادهای را که همیشه فتح شهرآورد تهران به تیم پیروز اعطا میکند، از سرخها دور نگه داشت و آنها را با روحیهای بد به سوی دیدارهای بعدیشان در لیگ سوق داد. درست است که قرمزها روز دوشنبه 29 دی ماه فولاد را 1-2 شکست دادند و به اولین بردشان پس از 50 روز دست یافتند اما فشار روحی و اتفاقات این مسابقه چنان زیاد و بزرگ بود که باز هم یک تیم خسته و مصدوم و نالان از درون چنان میدانی به سوی دیدارهای بعدی سرخها به حرکت درآمد.
چه نیازی به یحیی؟
گلمحمدی که با تصمیمهای ناموزون و روش هدایت غیرمحکماش و حتی پرهیز از تعویضهای «وقت هدرده» در دقایق پایانی در دربی 94 تهران حریف را از مهلکهای بزرگ رهانید و قادر به زدن گل تساویاش کرد، در مصاحبههای بعد از آن بازی یکبار دیگر توپ را به زمین مدیران پرسپولیس انداخت و تأکید کرد اگر آنها با انتقال تعدادی از بهترینهای این تیم به باشگاههای خارجی در ماههای اخیر موافقت نمیکردند، پرسپولیس دچار مخمصه کنونی خود نمیشد و اینگونه در گلزنی ناکام نمیماند. حرفهای او در حالی ادا شد که هم مهدی ترابی و هم علی علیپور که اواخر تابستان امسال لژیونر شدند، اصرار بر این امر داشتند و حتی اگر سران باشگاه آنها را به زور نگه میداشتند، به سبب اینکه دیگر دلشان با تیم نبود و راضی به ابقا در لیگ ایران نبودند، با تمام وجود بازی نمیکردند و به هیچ روی اثرگذاری گذشته را نمیداشتند. از سوی دیگر یحیی اشارهای به این مسأله نکرده است که اگر نمیتوان افراد و طرق دیگری را در این زمینه یافت، پس وظیفه او و همکارانش در زمینه مربیگری تیم چیست؟ اگر قرار باشد یک تیم جنساش از نظر داشتن بازیکنان مورد نیاز از هر نظر جور باشد و قویترین مدافعان، خلاقترین هافبکها و تیزچنگترین مهاجمان را به اضافه یک دروازهبان برجسته داشته باشد و آنها خودشان کار تیم را رتق و فتق و نیازهایش را تأمین کنند، مربیان را برای چه میگذارند؟ اگر قرار است که باشگاه با استخدام چنان بازیکنانی به اهداف و بردهای مورد نظرش برسد، برای چه ارقامی میلیاردی را صرف جذب مربیان کند و با احتساب همین مسأله سرخها در صورت داشتن بازیکنان مورد نیاز چرا باید اصولاً به گلمحمدی و اعضای کادر فنی وی روی بیاورند؟ سرمربی سابق شهرخودرو و ذوبآهن به این هم اشاره نکرد که چرا مساعیاش برای پرتوان ساختن خط آتش عقیممانده پرسپولیس هم کماثر مانده و تا قبل از گلزنی مهدی عبدی در دربی 94 تهران تمامی گلهای اندک این تیم در هفت دیدار قبلیاش را مدافعان و هافبکهای پیشرونده تیم به ثمر رسانده بودند. او در حالی مهدی رسولپناه و سایر مدیران پرسپولیس را به مماشات در این زمینه و اهمال و کجسلیقگی در فروش بازیکنان زبده تیم متهم کرد که اواسط و اواخر تابستان هفت تن از بازیکنان مورد نظر وی برای پرکردن جای سفرکردههای تیم استخدام و به جمع قرمزها تزریق شده بودند و اگر کارایی آنها برای افزایش بیلان گلزنی تیم ناکافی است، این مسأله ربطی به مدیران باشگاه ندارد و فقط از اشتباه و ناکامی مربیان قرمز در انتخابهای اولیهشان و در امر افزایش کارایی این بازیکنان خبر میدهد.
اگر «او» قلدر و زرنگ بود...
یک خصلت منفی و متأسفانه مهم و تأثیرگذار یحیی گلمحمدی که پیشتر هم درباره آن نوشتیم، ضعف محسوس او در مورد مسائل روحی - روانی و بهتر بگوییم نداشتن روحیهای قلدر و نشناختن فضای بازیهای به اصطلاح چرک و دفاعی و به تبع آن ناکامی او در فتح چنین مسابقاتی است. این دومین بار متوالی است که پرسپولیس بازیهای برده مقابل استقلال را با خوردن گلهایی در وقتهای تلف شده با تساوی و حتی شکست (در جام حذفی و با ضربات پنالتی) عوض میکند، حال آنکه اگر او هنر حفظ نتیجه را در دقایق آخر بلد بود و به انجام کارهایی که مربیان به اصطلاح «شلوغکن» و زرنگ و قلدر برای حفظ برتری تیمشان بلدند، همت میگماشت و مرد اینگونه کارها میبود، سرخها نه فقط در دو دیدار مورد بحث متوقف نمیشدند، بلکه در کل لیگ امسال نتایج بهتری میگرفتند و جایگاه شامختری در جدول ردهبندی در اختیارشان قرار میگرفت. قرمزها به این سبب بردهای بسیار محتمل و نتایجی را که حقشان بوده با تساویهای بیشمار عوض کردهاند که گلمحمدی و دستیارانش فنون و رموز حفظ برتریهایی را که بسیاری از آنها «فنی» نیست و بیشتر روحی روانی است و فرصتطلبی و زرنگبازی و قلدر بودن را میطلبد، نمیشناختند و یا اگر میشناسند، مهارت و علاقهای به اجرای آن ندارند. بیش از حد خوب و مؤدب بودن شاید برای اکثر قشرها و مشاغل و انسانها یک الزام و کاری دلپذیر باشد اما برای مربیان که برای فتح اکثر مسابقات خود به سلاح قلدری و کلک زدن و به هم ریختن آرامش و بخصوص سلب آسایش حریفان نیاز دارند، یک نقصان و عیب آشکار است و متأسفانه در این حرفه هرچقدر بیشتر خوب و متین و باادب باشید، کلاهتان فزونتر پس معرکه است.
وقتی ادب به کار نمیآید!
یحیی گلمحمدی نیز از قماش همین مربیان است که نمیخواهد بپذیرد در دیدارهای سنگین و پایاپای و عصبی، تا به برخی روشهای فنی و کجمدارانه روی نیاورد و به اندازه کافی «بد» نباشد، نتیجه نخواهد گرفت و بازنده چنین روندی و مؤدب ماندن او در دقایقی که ادب اصلاً به کار نمیآید، خود او و محصول آن جایگاه ناگوار و نازل تیمش در لیگ بیستم و البته بهانهجوییهای بیپایان و بدون منطق او و انداختن توپ به زمین مدیرانی است که اگر هزار ایراد هم داشته باشند (که دارند) مطمئناً گرداننده فنی تیم خود نیستند و عنان کار را از این جهت تمام و کمال به گلمحمدی سرشار از اشتباه و کاستی و امثال او سپردهاند.
جستوجو برای یافتن مقصرانی تازه
اینک که فشار حداکثری یحیی و یارانش روی وزارت ورزش برای جواب کردن رسولپناه و تغییر اعضای هیأت مدیره جواب داده و علی رغبتی هم رفتنی شده، باز هم نمیتوان گرههای فنی تیم گلمحمدی را باز شده دانست زیرا تیم با همان نفرات و با یکی، دو مصدوم جدید (کنعانیزادگان و سیدجلال حسینی) قدم به دیدارهای بعدیاش میگذارد و نه فقط اطمینانی در دست نیست که روانتر و راحتتر از گذشته بازی کند، بلکه به نظر میآید خشابهای سلاح صدرنشینی مجددش بیش از هر زمانی مستعمل و آبکشیده و ناکارآمد شده است. پرسپولیس در مقابل فولاد هم با روشهای تکراری و فاقد نوآوری بازی کرد و به رغم گلزنی مهدی عبدی همچنان حسرت نداشتن مهاجمانی توانا را خورد و بسیار کم مانده بود که فولاد بازی را در وقت تلف شده به تساوی بکشاند و غیرقابل باور بود که مهاجمان فولاد در پشتسر مدافعان خسته و جامانده قرمزها آن فرصت ناب گلزنی را در فاصله 2 تا 3 متری دروازه حامد لک از دست بدهند.
حالا دیگر رسولپناه در هیأت مدیره پرسپولیس وجود ندارد و نمیتوان تقصیرهای فنی و نقصانهای کیفی تیم را به گردن او انداخت و یحیی باید مقصرانی تازه برای نتیجه نگرفتن مردان سرخ تهرانی بیابد؛ مردانی که نه تنها شماری از آنها به وضوح نسبت به همتاهایشان در تیم سالهای زمامداری برانکو ایوانکوویچ در سطح نازلتری قرار دارند بلکه سرمربیشان نیز همچنان مشغول جور کردن بهانههای جدید و متفاوت برای توجیه پرقدرت و مسلط نبودن تیم خود است؛ تیمی که یحیی و پیش از وی گابریل کالدرون آرژانتینی کامل و آماده و سرحال از برانکو تحویل گرفتند و قهرمانی لیگ نوزدهم را با آن بهدست آوردند اما از وقتی چند مهره خوب و معروفشان لژیونر شدند و هفت بازیکن تازه استخدام شده بیشتر مناسب حال دیدارهای آسیایی نشان دادند (تا لیگ داخلی) به سراشیبیای افتادند که در لیگ بیستم بارها و هفتهها به چشم دیدهایم و به اعتقاد یحیی لابد محصول این نکته بوده که رسولپناه نه مدافع پرتوانی است، نه هافبک توپسازی و نه مهاجم فرصتشناس و گلزنی و در دروازهبانی هم ایرادات فراوانی دارد!