فرانک لمپارد تا الان نتوانسته افت شدید چلسی را توضیح دهد اما ثابت کرده نمیتواند جلوی آن را بگیرد. او شاید نماد و اسطوره چلسی باشد اما الان که سرمربی این تیم شده داستان فرق میکند و چیزی جز نشانههایی از پیشرفت در عملکرد تیم نمیتواند به او کمک کند تا مالک تیم رومن آبراموویچ را متقاعد کند انتخاب کاپیتان سابق آبیهای لندن بهعنوان سرمربی تصمیم درستی بوده است. برای تیمی در جایگاه و کلاس چلسی هم این انتظار بزرگی نیست. لمپارد در تیمی کار میکند که بدون شک اگر نگوییم بهترین قطعاً یکی از بهترین آکادمیهای فوتبال جهان را دارد و مالکش هم آنقدر دستودلباز هست که تنها در یک تابستان بودجهای 220میلیون پوندی را برای خرید بهترین بازیکنان موجود در بازار مانند تیمو ورنر، کای هاورتس و حکیم زیاش اختصاص دهد. البته این بودجه پاداشی بود که او بابت کسب سهمیه لیگ قهرمانان اروپا در فصل گذشته آن هم در فصل محرومیت تیم از خرید بازیکنان جدید گرفت. او اما تا الان قدر آن پاداش را ندانسته و به همین دلیل تحت فشار قرار دارد و خودش هم این موضوع را میداند.
درست است که تنها 18 ماه از انتخاب لمپارد بهعنوان سرمربی چلسی میگذرد اما اوضاع و احوال تیمش در این اواخر خیلی تغییر کرده است. او خواهان صبوری هواداران و منطقی بودن انتظاراتشان است اما او با هربار صحبت کردنش با رسانهها، شروع رقابت کردن چلسی با دیگر مدعیان برای بردن جامهای بزرگ را عقب و عقبتر میاندازد اما در چلسی چنین حرفهایی خریدار ندارد. خود لمپارد هم میداند در چلسی به هیچ مربی بیش از دو سال برای کسب جام فرصت داده نشده است. او قطعاً میداند که نه او لمپارد است و نه چلسی، لیورپول.
تفاوت با کلوپ
چند سال زمان برد تا کلوپ در لیورپول در نهایت فرمول رسیدن به موفقیت در این تیم را پیدا کرد. کلوپ در فصل اول کامل حضورش در لیورپول هشتم، فصل بعد چهارم، فصل سوم هم دوباره چهارم و پس از آن قهرمان لیگ برتر شد. با این حال رزومه کاری کلوپ آنقدر درخشان بود که هم باشگاه هم بازیکنانش به او اعتماد کنند و به اندازه کافی به او وقت بدهند. مسیر رسیدن او به قهرمانی در لیورپول خیلی طولانی و پرفراز و نشیب بود اما از همان ابتدا هم مشخص بود لیورپول در مسیری مناسب قدم گذاشته است؛ کاملاً مشخص بود تکتک نفرات باشگاه لیورپول به توانایی مربیشان ایمان داشتند.
چلسی اما باشگاهی است که به ساختارهای پشت پردهاش ایمان دارد. این باشگاه میداند یک آکادمی فوقالعاده دارد و سیستم جذب بازیکنش هم موفقتر از همیشه است، از اینرو تردیدهایی درباره لمپارد وجود دارد که قابل درک است. باشگاه میخواهد درباره لمپارد صبوری به خرج دهد اما عملکردی نظیر آنچه تیم او در بازی سهشنبه شب در خانه لسترسیتی ارائه کرد و بهخاطر آن 2 بر صفر باخت، دلیل صبوری کردن را از مدیران باشگاه میگیرد. باخت به لسترسیتی به خودی خود حقارتآمیز نیست. به هر حال این تیم صدرنشین جدول است اما مدل باختنش به تیمهای بزرگ نگرانکننده است. چلسی در این فصل نتوانسته تیمی در شش رده بالای جدول را شکست دهد. این تیم با منچستریونایتد و تاتنهام به تساوی بدون گل رضایت داد و به اورتون، لسترسیتی، لیورپول و منچسترسیتی هم باخت. بدتر از این شکستها اما این واقعیت بوده که بعضی از این تیمها چلسی را در طول مسابقه به هر شکلی که خواستند بازی دادند و لستر هم یکی از آنها بود.
آمارهای ضعیف
در این میان آمارها هم چنگی به دل نمیزنند. چلسی بعد از 19 سال -از زمانی که رومن آبراموویچ چلسی را خریده- کمترین میزان امتیاز را در لیگ برتر کسب کرده است، البته به استثنای فصلی که دهم شد. همچنین تیم لمپارد بدترین رکورد دفاعی را در میان تمام چلسیهای لیگ برتر (از سال 1992 تا کنون) داشته است. شاید تنها نکته مثبت این تیم در این روند ناامیدکننده این باشد که مردان لمپارد تنها 9 امتیاز با صدر جدول فاصله دارند.
چلسی شاید بتواند ورق را برگرداند اما با ورود یک مربی جدید شاید این کار را راحتتر انجام دهد. توماس توخل، یولیان ناگلسمان، رالف هازنهوتل، مکس الگری و حتی برندان راجرز هم گزینههای اولیه جانشینی او هستند. لمپارد در استمفوردبریج همیشه یک اسطوره باقی خواهد ماند اما شاید او فرصت زیادی برای ادامه دادن به کارش بهعنوان مربی این تیم نداشته باشد.