کد خبر: 223107تاریخ: 1399/10/30 00:00
عاشقها بمانند، کاسبها بروند
امیر حاجرضایی
برای بهتر شدن اوضاع فدراسیون فوتبال، تغییر فرد را بیتأثیر نمیدانم اما به اینکه فردی هم بیاید و این ویرانه را بسازد، اعتقاد ندارم. ساختن این ویرانه مستلزم خیلی مسائل است که اکنون در فوتبال ما وجود ندارد. سالهای بد و سیاهی را پشت سر گذاشتیم. هر کسی که روی آن صندلی مینشیند، میراث شوم گذشته روی دوش او وجود خواهد داشت. با این حال باید مسائل را تفکیک کنیم. اگر بحث فنی است و اگر میگوییم در دورانی که من آن را دوران سیاه فوتبال ایران میدانم، دو بار راهی جام جهانی شدیم، ما قدیمیها میدانیم چه شد و چه اتفاقاتی افتاد. به عنوان کسانی که سن بیشتری داریم، این را به خوبی میدانیم که زمانی قاره آسیا و اقیانوسیه فقط یک سهمیه برای حضور در جام جهانی 16 تیمی داشت و ما از میان این همه تیم به جام جهانی 1978 آرژانتین صعود کردیم. حالا که ما دو دوره پیاپی به جام جهانی 32 تیمی رفتهایم، فقط آسیا چهار و نیم سهمیه دارد، پس نباید پشت این دو جام پنهان شویم. حالا بیاییم به عملکردها و پروندههای این چند سال نگاه کنیم. دلیل این همه باخت در پروندهها چه بوده؟ نه زوریخ و نه کوالالامپور، ما در تهران این باختها را دادیم، آن هم به این دلیل که نمیدانیم چه چیزی امضا کردیم. ببینید چه افرادی این قراردادها را امضا کردهاند؛ آیا آنها حقوقدان و دلسوز جامعه فوتبال بودند که این همه به فوتبال ضرر زدهاند و شایستگی حضور در جلسات و امضای قرارداد را داشتند؟ پاسخ این است که خیر، شایستگی نداشتند. راه نجات فوتبال، به این سه بخش مرتبط است؛ مدیریت، سرمایهگذاری و برنامهریزی. هیچکدام از اینها را نداریم، در حالی که فوتبال مدرن نیازمند این سه عامل است. از میان این سه عامل هم ما در بخش مدیریتی بسیار ضعیف هستیم و اگر میان پنج کاندیدای ریاست، کسی باشد که مدیریت بداند، او از سایرین استثنا میشود. در سیستم مدیریتی، چه در باشگاهها و چه در فدراسیون فوتبال، ناکارآمد و ضعیف هستیم. به انتخابات 10 اسفندماه نگاه کنید که چه کسانی نامزد شدهاند؛ بیشتر آنها مردود خرداد ماهی هستند که در بخشهای مختلف از جمله نایب رئیسی، کارشناسی، هیأتهای فوتبال و مدیران باشگاهها ثبتنام کرده و خودشان را برای جمع کردن غنیمتها، شتابان به انتخابات رساندهاند. شاید برای دهمین بار است که از این جمله استفاده میکنم اما باز هم باید بگویم که یکی از دردهای فوتبال این است که عاشقها رفتهاند و کاسبها آمدهاند. فوتبال با کاسبی از این نوع، رابطهای ندارد و تا زمانی که این شرایط باشد من به آینده فوتبال خوشبین نیستم. یک نکته مهم در این انتخابات که گفتن آن ضرورت دارد، حضور علی کریمی، مهدی مهدویکیا و سعید دقیقی است. اینها فوتبالی هستند و از جنس فوتبال اما نمیدانم آیا آنها برای انتخابات فیلتر میشوند یا اگر فیلتر نشدند، انتخاب خواهند شد یا نه و اگر انتخاب شوند کار بسیار سختی پیشرو دارند. ضمن تحسین شجاعت کریمی که پا به این عرصه گذاشته و میداند در این فوتبال چه خبر است، حضور او در انتخابات را نماد اعتراض جامعه فوتبال میدانم. کریمی در انتخابات صدای مظلومیت فوتبال خواهد بود. از زمانی که برای فدراسیون مجمع تشکیل دادند و قوانین گذاشتند، جامعه فوتبال را از حضور در فدراسیون حذف کردند. آمدند سقف و کف تحصیلات گذاشتند، سابقه 10 ساله مدیریتی خواستند و اجازه ندادند کسی وارد شود. آیا اجازه دادید از فوتبالیها کسی وارد مدیریت فوتبال شود که سابقه داشته باشد یا همه پستها را بین خودتان تقسیم کردید؟ میخواهم این مسأله را مطرح کنم که تا سال 2015 آقای نبی دبیرکل فدراسیون فوتبال بود، بعد از او دکتر علیرضا اسدی آمد، بعد نوبت به آقای ساکت رسید و بعد هم ابراهیم شکوری اما مجدداً آقای نبی را آوردند تا دبیرکل فدراسیون شود. اکنون سردرگم هستیم که اگر نبی خوب بود، چرا او را عوض کردند و اگر بد بود، چرا دوباره آوردند؟ حالا از دل همین اتفاق دهها سؤال مشابه پیش میآید که جواب آن را همه میدانند. فوتبال امروز به مدیری نیاز دارد که شهامت داشته باشد، نه کسی که مطیع اوامر بالایی باشد. اگر فکر میکند تصمیمی درست است، روی آن بایستد نه اینکه استقلال نداشته باشد و با یک تلفن از بالا، نظام فوتبال را به هم بریزد. همیشه معتقد بودم آخرین رؤسای فدراسیون ما، رئیس نبودند و مرئوس بودند، چون رئیس کارلوس کیروش بود. البته من معتقد نیستم که رئیس فدراسیون فوتبال حتماً باید فوتبالی باشد. رئیس فدراسیون باید مدیر باشد، شایستگیهای مدیریتی را که درباره آگاهی، شجاعت و دست پاکی گفتم داشته باشد. رئیس فدراسیون باید آنقدر قدرتمند باشد که پول بیاورد، تسهیلات بگیرد و مثلاً اگر تیم ملی بخواهد به سفر برود، بتواند یک هواپیمای چارتر فراهم کند. کارهای زیاد دیگری در فوتبال وجود دارد و رئیس بعدی باید در AFC قدرتمند باشد. اگر فوتبال نیاز به ارتباط با نهادهای قدرتمند کشور داشته باشد، اشکالی ندارد اما معتقدم کسی باید رئیس شود که منافع ملی را بر منافع شخصی ترجیح بدهد. ضربالمثلی است که میگوید افراد خوشبین هواپیما میسازند و افراد بدبین چتر نجات. من جزو دسته دوم هستم که چتر نجات میسازم و این تجربه من است که بدبین باشم. امیدوارم روزی برسد که به من بگویند دیدی تجربه شما به درد نخورد. امیدوارم باورهای من فرو بریزد و به دنبال آن کشور ما و فوتبال ما آنقدر پیشرفت کند تا من هم خوشبین شوم.