printlogo


کد خبر: 221789تاریخ: 1399/10/9 00:00
یک تیم معمولی، یک بهانه‌جویی طولانی
آقای بهانه، بی‌شباهت به یک «سرمربی استقلال»

سام ستارزاده
 
مصاحبه‌های محمود فکری این‌ روزها دقیقاً نقطه مقابل حرف‌ها و نقطه‌ نظراتش پیش از رسیدن به هدایت استقلال و پیش‌تر، به نیمکت نساجی است. اگر روتین‌ها را از این مصاحبه‌ها حذف‌ کنیم، بیشتر بخش باقی‌مانده را می‌توانیم در «بهانه‌جویی»، «خودستایی»، «دشمن‌تراشی» و «منت‌گذاری» خلاصه کنیم و البته، اندکی هم عذرخواهی‌هایی صادقانه و امیدوار کننده.
روزی که کاپیتان سابق استقلال با مجموعه‌ای از شکست‌ خورده‌های سابق و بی‌تجربه‌های حال که صرفاً پیشکسوت باشگاه بودند، سکان هدایت باشگاه را به‌ دست گرفتند، یادداشتی با تیتر «معمولی‌ترین استقلال تاریخ» نوشتم. حقیقت امسال آبی‌ها کم‌شباهت به این تیتر نیست: چشم‌نواز بازی نمی‌کنند؛ اغلب ستاره‌های فصل قبلش کم‌ فروغند و هر چند در امتیازگیری خوب عمل‌ کردند اما هنوز به هیچ رقیب سرسختی غیر از فولاد و صنعت نفت نخوردند و در تقابل‌های آسان‌شان نیز کم به رقبا امتیاز نبخشیدند. با این حال، در مصاحبه‌های سرمربی و سایر اعضای کادر فنی تیم، رضایت از وضعیت کنونی به‌ مراتب بیشتر از جاه‌طلبی موج می‌زند.
حمله به داوری، دم‌ زدن از فساد و مشکلات مدیریتی، استفاده از جمله «می‌خواهند مرا زمین بزنند» و این دست رفتارها در روزهای ناکامی، هنری است که از هر 10 سرمربی لیگ‌ برتری، 9 سرمربی آن را بلد است. استقلال اگر می‌خواهد تیم این فصلش مانند نامش بزرگ و مدعی باشد، باید سراغ رفتار و نگرشی متفاوت برود؛ از جنس نگرش جنگنده و انتقادپذیر آندره‌آ استراماچونی، سرمربی‌ای که از او به شورای فکری – مرفاوی – مظلومی رسیده‌اند. فکری به‌ درستی می‌گوید که استقلال برای رسیدن به اوج هماهنگی تاکتیکی به عنصر زمان نیاز دارد. به سرمربی آبی‌ها باید زمان داد اما به شرطی‌ که او نیز تلاش، پشتکار و برنامه برای ارتقای فنی را در تمرینات و بازی‌های تیم بازتاب دهد. سال گذشته به استراماچونی که با لشگری از جدا شده‌ها و تازه‌واردها مواجه بود، به اندازه فکری (از ابتدای فصل تا امروز) زمان داده شد تا پیشرفت را بازی‌ به‌ بازی در استقلالش ببینیم اما در تیم حاج‌ محمود، هرچه زمان می‌گذرد، از برندگی قائدی و مطهری کاسته می‌شود و تنوع در خلق موقعیت استقلالی‌ها بیش از پیش به ارسال بی‌هدف از جناحین خلاصه می‌گردد.
انتقاد به نبود ساختار مدیریت، امکانات تمرینی و این دست کمبودها وارد است اما نه به‌عنوان بهانه نتیجه‌ نگرفتن. سرمربیان خارجی سرخابی نیز بارها به این مسائل پرداختند اما برای رفع و رجوع آن. برعکس، محمود فکری برای رسیدن به نیمکت استقلال خود را در جبهه مدیرانی قرار داد که از شرایط کنونی این باشگاه ناراضی نیستند و حتی یک‌ بار حاضر شد برای خنثی‌ کردن تجمع هواداران علیه این کادر مدیریتی، تمام این مشکلات را انکار کند.
جمله «سایر تیم‌ها نیز کهکشانی بازی نمی‌کنند» هم نمره قبولی را به کارنامه فکری و دوستان در سخت‌ترین مأموریت دوران کاری‌شان اضافه نمی‌کند. حتی اگر این حرف صحیح هم باشد، پس استقلال استراماچونی و پرسپولیس برانکو کهکشانی بازی می‌کردند. چرا هواداران آبی‌دل امروز به مربیانی در سطح فکری باید قانع باشند؟ فقط به این دلیل که وی کمتر از نمونه‌های مشابه خارجی خود پول می‌گیرد؟
دوست‌داران استقلال از این نقطه به بعد حق دارند اعتمادی که فصل قبل به سرمربی ایتالیایی سابق‌شان داشتند را خرج کاپیتان سابق‌شان نکنند. این فکری است که باید تغییر رویه دهد؛ انتقادها را بر تیمش روا دارد و بپذیرد و در حد توانش برای بهبود وضعیت فنی تیم بجنگد. استقلال فکری هنوز معمولی‌ترین استقلال تاریخ است و بازی‌های دشوار این تیم با گل‌گهر، پرسپولیس و تراکتور در راهند.

Page Generated in 0.0058 sec