سامان موحدی راد
چند روز پیش در خبرها آمده بود که یکی از بازیکنان پرسپولیس که با این تیم در فینال آسیایی قبلی هم شرکت داشته به تیمی در لیگ دوی ایران پیوسته است. این البته از یک سو به این نکته اشاره دارد که پرسپولیس در چه شرایط سختی به فینال راه یافته بود اما در حاشیهاش نیم نگاهی هم به معروف شدن چهرههایی در فوتبال ایران دارد که کیفیت لازم را ندارند. چهرههایی که در زمان و مکان مناسب قرار میگیرند و بیشتر از چیزی که لیاقتش را دارند به آنها توجه میشود و همین توجه برای آنها چنان وجاهتی را به همراه دارد که بعدها کنار گذاشتنشان سخت میشود.
مثالهای زیادی در این سالها داشتیم که بازیکنان شناخته شدهای در فوتبال ما نبودند اما به واسطه همین چهره شدن خودشان را به فوتبال سنجاق کردند و همین کیفیت پایین را با خودشان از زمین سبز فوتبال به میزهای مدیریتی باشگاهها کشاندهاند. نمونههای فروانی که همین امروز هم در تیمهای پرطرفدار دیده میشوند و مثالشان در سالهای اخیر هم بسیار زیاد است. اینکه چه میشود تا چهرههایی با چنین کیفیت پایینی در این مسیر قرار میگیرند غیر از ویژگیهای شخصیتی این افراد که احتمالاً جاهطلبی در آن موج میزند به عوامل دیگری در فوتبال ایران هم بستگی دارد.
یکی همین که برخی جایگاهها چنان آسان و بیهیچ سلسله مراتبی در اختیار برخی قرار میگیرد که از همان جایگاه به عنوان اعتباری در رزومه خود استفاده میکنند. مثل شوخی بامزهای که پژمان جمشیدی با تک گل ملیاش در سریال «پژمان» انجام میداد. ولی در این سالها به وفور دیده شده که بازیکنانی پیراهن تیم ملی یا استقلال و پرسپولیس را پوشیدهاند که اصلاً در حد و اندازه آن نبودهاند اما همین پیراهن را به مهمترین برگ و سند کارنامه فوتبال حرفهایشان بدل کردهاند و دیگر از باشگاه جدا نشدهاند.
شاید بتوان گفت که خیلی از بازیکنان با زد و بندهایی به تیمهای استقلال و پرسپولیس یا هر تیم دیگری راه پیدا کنند اما سؤال اینجاست که چطور این بازیکنان پیراهن تیم ملی را میپوشند؟
چند بازیکن در این سالها داشتیم که به پیراهن تیم ملی رسیدند که اساساً در حد و اندازهاش نبودند. به نظر میرسد بخشی از این رویدادها هم به غیرحرفهای بودن فدراسیون فوتبال ما و دخالت دادن مسائل غیرفوتبالی در فوتبال مربوط است. همان مسائلی که در برهههای تاریخی بازیکنان شایستهای را کنار گذاشت تا دیگرانی که لیاقت نداشتند به پیراهن تیم ملی برسند. البته که در کنار این مسأله تأثیر فضای رسانهای هم اهمیت دارد.
همان چیزی که این سالها با گسترش ضریب نفوذ شبکههای اجتماعی در ایران تأثیرش دو چندان شده و بازیکنان معمولی را یک شبه به چهرهای پرطرفدار و مهم تبدیل کرده است. همه این عوامل در کنار هم و دست به دست هم بخشهای از چرخدندههای سیستم ناشایستگزینی در فوتبال ما را تعریف کرده است. سیستمی که از بازیکن درون زمین شروع میشود و ممکن است تا ردههای بالای مدیریتی برسد.