printlogo


کد خبر: 221723تاریخ: 1399/10/8 00:00
لی‌لی‌پوتی‌ها سوار بر قالیچه سلیمان
دوربین‌های افسارگسیخته
در این سال‌ها به وفور دیده شده که بازیکنانی پیراهن تیم ملی یا استقلال و پرسپولیس را پوشیده‌اند که اصلاً در حد و اندازه آن نبوده‌اند اما همین پیراهن را به مهم‌ترین برگ و سند کارنامه فوتبال حرفه‌ای‌شان بدل کرده‌اند و دیگر از باشگاه جدا نشده‌اند.

سام ستارزاده
 
توجه بی‌ حدوحصر رسانه به شخصیت‌های پرهیاهوی فوتبالی از جمله صاحبان پیراهن‌های سرخآبی، هرچند اجتناب‌ناپذیر است اما عموماً مانند یک شمشیر دولبه، یک وجه سازنده و یک وجه مخرب دارد. وجه مخرب آن در مورد دو تیم پر سروصدای پایتخت، در بازار نقل‌وانتقالات چند سال اخیر که هر فصل کم‌ستاره‌تر از فصل قبل نیز می‌شود، بیشتر برق می‌زند و برنده‌تر عمل می‌کند.
بارها دیدیم که چه در جمع قرمزها و چه آبی‌ها، شایعات پیرامون امضای قرارداد با بازیکنی که نه جامی فتح کرده یا نه آمار فردی ویژه‌ای از خود برجای گذاشته، چگونه در مسیر پر پیچ‌وخم محبوبیت، فوتبالیست‌های متوسط لیگ را سوار قالیچه سلیمان کرده و حتی در مواقعی که عمر حضور این بازیکنان در استقلال یا پرسپولیس از یک فصل هم عبور نکرده، توشه آنها را با حجمی رویایی از شهرت پر می‌کند.
آدام همتی، مهدی شیری و احسان علوان‌زاده را از پرسپولیس می‌توان در دسته مبالغه‌ شده‌ها یا به اصطلاح فرنگی، overrated‌ها قرار داد که حتی با وجود حضور در فینال آسیا، هیچ‌گاه در قواره‌ای ظاهر نشده‌اند که بخواهیم از آنها اسطوره بسازیم. در استقلال احتمالاً بتوان مثال‌های بیشتری هم یافت؛ نظیر بابک مرادی، میلاد باقری و حتی فرشید باقری. همین امسال بود که محمدحسین مرادمند، بی آنکه یکی از برترین مدافعان میانی لیگ برتر باشد، تنها با تکیه بر شایعات مذاکره‌ همزمانش با آبی‌ها و قرمزها خود را در کانون توجهات قرار داده‌ بود.
قصد این یادداشت این نیست که پیکان انتقادات یا حمله را روی نام مشخصی نظیر آنهایی که اسم‌شان آورده‌ شد بگیریم. آنچه در میان سیلاب مشکلات پرشمار فوتبال‌مان کمتر و سخت‌تر دیده می‌شود و می‌خواهیم آن را پررنگ‌تر جلوه دهیم، فقدان سازوکاری برای نظارت بر رسانه‌هایی است که اسباب موج‌سواری روی افکار و احساسات اقشار مختلف فوتبالی (نظیر طرفداران یک تیم خاص) را به‌ سادگی، به‌ رایگان و بدون محدودیت، در اختیار هر کسی قرار می‌دهد.
تجربه چند سال اخیر جامعه ما در فضای موسیقی، فضای سینما و حتی دنیای آقازاده‌ها، به‌ خوبی بازتاب می‌کند که یک عاقبت شهرت افسارگسیخته می‌تواند باز شدن پای سلبریتی‌های پلاستیکی به بنگاه‌های تبلیغاتی وسیع شرط‌بندی و کمک به گسترش آنان باشد. عاقبت دیگر آن نیز در مدیریت ورزشی به‌ چشم می‌آید؛ جایی که امثال ابراهیم شکوری و میرشاد ماجدی به پشتوانه محبوبیت اندوخته خود و در پوشش «مردی از جنس ورزش» به فدراسیون فوتبال و هیأت‌ مدیره سرخابی‌ها تزریق می‌شوند و در پیمودن مسیر ترقی در عرصه مدیریت ورزشی میانبر می‌زنند اما در نهایت آورده قابل‌ توجهی برای فوتبال ما ایجاد نمی‌کنند.
البته نمی‌توان از دستاورد قابل‌ افتخار هیچ‌یک از بازیکنان استقلال، پرسپولیس، تیم‌ ملی و یا باشگاه‌های مدعی دیگر کشورمان چشم پوشید، تا جایی که این دستاورد مرهون همت و زحمت خود این افراد باشد اما رسانه‌هایی که خود گاهی به‌ حق شیوه رسیدن یک فوتبالیست به لیست ملی‌پوشان یا سر در آوردنش از یک تیم بزرگ را ناصحیح خوانده و آن را زیر ذره‌بین موشکافی می‌کنند، خودشان نیز باید در تمرکز دوربین‌های‌شان به فعالین حوزه فوتبال و رساندن آنان به شهرت حساسیت بسیاری به‌ خرج دهند؛ هم در چارچوب مستطیل سبز و به‌ مراتب مهم‌تر از آن، هم خارج زمین و دور میزهای مدیریتی.

Page Generated in 0.0073 sec