مازیار گیلکان
آموزش در سنین کودکی جریان باکیفیتی در فوتبال ایران نیست. در سالهای دور آموزش در کودکی، از کوچه و خیابان تا زمینهای خاکی و زمینهای پارکها توسط مربیان عاشقی انجام میشد که در اصول سختگیر بودند، آموزش را با وسواس و علاقه انجام میدادند و ساختن رویاییترین بخش زندگیشان بود. بعدها اما آن جریان قطع شد و جریان جانشین کیفیت نداشت. مدارس فوتبال بنگاههای تجاری بیمایه و بیکیفیتی بودند که میخواستند مسئولیت آموزش را برعهده بگیرند و در این کار نه علاقه و عشق داشتند و نه تخصص و تبحر.
جریانی که در تهران با آقا مدد نوعی و ابوطالب و مربیان دیگری از این دست رایج بود، ستارههایی میساخت که هر کدام دو دهه میدرخشیدند. در استقلال و پرسپولیس به ستارههای نامدار تبدیل میشدند و در تیم ملی نامشان ماندگار میشد و نقششان بیتکرار. این جریان فقط در تهران زنده نبود. در هر کجای ایران مربیانی بودند که بچهها را دور خود جمع میکردند و باشگاههای کوچکی میساختند و چراغ پرورش بازیکن را روشن نگه میداشتند. از دل آن جریان، از هر شهر ستاره پیدا میشد، یکی از جنوب و یکی از شمال. میآمدند و شما را مبهوت تبحر خود میکردند.
اما دیگر خبری از آن جریان نیست. بازیکنانی به عالیترین سطح حرفهای میرسند که مقدمات فوتبال را در مسیر درست تجربه نکردهاند. رقابت واقعی را از کودکی و نوجوانی تجربه نکردهاند و نتیجهاش این است که در عالیترین سطح فوتبال پراشتباه بازی میکنند، انگار بازی را بلد نیستند و انگار از فوتبال اداهایش را یاد گرفتهاند.
اشتباهاتی که در بزرگترین بازیهای پرسپولیس و استقلال و حتی تیم ملی از بازیکنان میبینیم محصول این روند است، محصول دورانی که باید با آموزش و تمرین هر روزه میگذشت اما با کارهای بیهوده به دست مربیان نابلد گذشت.
بازیکنان مقصران این اشتباهات که گاهی جامی را میسوزانند و فرصت بزرگی را از تیم خود سلب میکنند، نیستند. آنها محصولات جریانی هستند که قرار هم نیست ستاره درجه اولی بسازد، بلکه قرار است بازیکنان متوسط را تربیت کند.