شهرام وزیری
از این 16 تیم فوتبال به اصطلاح برتر و سرتر نشانمان اگر کمی تا قسمتی فقط دو، سه تیمی را فاکتور بگیریم – البته فعلاً – کم نیستند مربیان فنی و فنینما و بیقرار و غوغا طلبی که چندان تمایلی به نشستن و قرار گرفتن بر روی این نیمکتها را داشته باشند- تو گویی این نیمکتها توسط معاندانشان میخکوبی شده و نشستن بر رویش دردآور است و بدجوری درد باخت را به جانشان مینشاند! بنابراین برای اجتناب و نیز لاپوشانی کردن درد باختها البته بر اساس آخرین استراتژیها و دستآوردهای پیشرفته مربیگری چنین فوتبال گل و بلبلی ایضاً رسیدن به سه امتیاز که باید هم 90 دقیقه تمام پا به پا و یک لنگه پا شد و به مثابه دشمنیهای دیرینه «حیدریها و نعمتیها» یقهگیر هم بود و با عربدهکشی و غوغاسالاری و تهدیدها و هجوم گروهی این نیمکت به سوی آن نیمکت و با اعتراضهای مکرر به داوران و ناظران، بدین محمل و بهانه کمبودهای فنی خود را پنهان و لاپوشانی کنند!
فوتبالی که اگر درون میدانهایش تهی از شور و نشاط و رقابتهای سالم و خالی از هر هنر و تکنیک و تاکتیک و ... است اما برونش تا دلت بخواهد توسط مربیان آنارشیست به مثابه حیدریهای ده بالا و نعمتیهای ده پایین نماد و نمودی است از بدبینیها و بدگوییها و نسقگیریهای متداول فوتبالی که تازه این یک سوی ماجرا و ماجراجوییهایش است. تو بخوان در پس هر میدان و هر باختش چه در نشستهای رسانهای و چه در هر گوشه وکناری که دستشان برسد کم نیستند مدیرانی بیانیهنویس کلیشهای و سرمربیانی باسمهای و ته مربیانی وازده که در پایان هر باخت اسیر توهم شده و تئوری توطئه روح شادروان دایی جان ناپلئونها و مش قاسمها را زنده میکنند تا باختهای صد البته به خود باخته را گردن انگلیسینماهای چشم چپ بیندازند!
تو بخوان وقتی فوتبالی اینچنین که میرود از اصل و اصالتش دور بماند. وقتی بدلیهای بندزده و بندشده به مراکز قدرت، چنین که رفته یکی یکی مصادرهکن میزهایش باشند و... دیگر چه توقع که از دل چنین غوغا سالاریها و بلبشوسازیهای کنار میدانش توپی به سلامت و صداقت در میدانهایش بچرخد!؟