تغییرات در اساسنامه فدراسیون فوتبال، انتخابات آتی و همچنین بحثها و شایعههایی که در این مورد وجود دارد، همه و همه دست به دست هم داده تا جو عجیبی اطراف این فدراسیون تشکیل شود. کاندیداها در حال فعالیت انتخاباتی هستند و هر یک سعی دارند بعد از رایزنی با اعضای مجمع بتوانند آرای آنها را به خود اختصاص بدهند. در این بین اما کانون مربیان فوتبال ایران حق رأی ندارد و همین مسأله ناراحتی و عصبانیت بیژن ذوالفقارنسب، رئیس کانون را به همراه دارد. ذوالفقارنسب که جزو افراد موجه و تحصیلکرده فوتبال ایران محسوب میشود، در گفت و گو با ایران ورزشی به انتقاد از این تصمیم میپردازد و معتقد است نماینده کانون میتواند به اندازه 10 عضو مجمع تأثیرگذار باشد.
میخواهیم درباره انتخابات فدراسیون فوتبال، تغییر اساسنامه و قوانینی که به تازگی تأیید شده صحبت کنید. با توجه به شرایط فعلی آیا میتوانیم به تغییرات اصولی و حضور افرادی جدید در رأس امور فدراسیون خوشبین باشیم؟
ببینید مهم نظر افرادی است که به هر دلیلی در قبال اعضای فدراسیون و آنهایی که سر کار بودند و یا الان هستند، به گونهای عمل کردند تا تمام ارکان را تحت سلطه خودشان در بیاورند. البته هر جا که نیاز به نظر جامعه ورزش باشد، آنقدر افراد تحصیلکرده وجود دارند که بتوانند نظر بدهند و وقایع را به بهترین شکل پیش ببرند. طی سالهای اخیر و به دلیل توسعه دانشکدههای تربیت بدنی در سطح کشور، تعداد تحصیلکردهها بیشتر شده و افراد خبره ورزشی حضور در دانشگاه را نیز تجربه کردهاند. شاید تجربه یا سابقهای نداشته باشند اما میتوانند نظر بدهند و از خیلیهای دیگر بهتر عمل کنند.
منظورتان از خیلیهای دیگر مسئولان فعلی یا سابق فدراسیون است؟
متأسفانه کارمندان سابق سازمان تربیت بدنی به فدراسیون رسیدهاند و افراد موجه و تحصیلکرده جایی در تشکیلات ندارند. آنها در فدراسیون فوتبال گروه تشکیل دادهاند و خط و مرز هم تعیین میکنند. همینها مانع حضور افراد واجد شرایط، واجد صلاحیت و تحصیلکرده میشوند. با حضور این افراد، آنهایی که توانایی دارند نمیتوانند به فدراسیون فوتبال راه پیدا کنند.
یعنی باند تشکیل دادهاند تا خودشان بمانند؟
به مرور زمان باند هم تشکیل دادهاند و با توجه به منافعی که در اساسنامه دارند- منافع حتماً مالی نیست و میتواند اجتماعی و ورزشی هم باشد – کاملاً مانع حضور افراد باتجربه و به قول فوتبالیهای قدیم استخوان خردکرده شدهاند. عملاً دو سه دوره است که چنین شرایطی را میبینیم و کاری هم نمیشود انجام داد.
البته قوانین را تا حدودی تغییر دادهاند. به عنوان مثال 10 سال تجربه مدیریت یا تأیید 10 نفر را حذف کردهاند.
آن قانون تأیید دیگر یک قانون تابلو و عجیب در سطح بینالمللی بود. یک قانون سخت، پیچیده و عجیب. آن قانون را عوض کردند و البته تجربه 10 سال مدیریت را برداشتند. میشل پلاتینی تنها چند سال بعد از پایان فوتبال خود مدیر شد و یا داور شوکر در کرواسی چند سالی است که ریاست فدراسیون فوتبال این کشور را بر عهده دارد و هنوز هم فعالیت میکند. شوکر البته هیچگاه کارآمدی و سابقه علی دایی را نداشته اما رئیس فدراسیون فوتبال کرواسی است. دایی جدا از تجاربی که در فوتبال بینالمللی دارد به چند زبان هم مسلط است. واقعاً نمیدانم اینها چه میخواهند و یک مدیر دیگر باید چه خصوصیاتی داشته باشد؟ توهین نمیکنم اما افرادی که طی این سالها در فدراسیون کار کردهاند حتی الفبای انگلیسی را نمیتوانند بنویسند. این افراد بر اساس عدم مدیریت توانمند در سطح کلان ورزش انتخاب شدهاند و خود آنها هم صلاحیت و وجاهت لازم را نداشته و ندارند.
با این اوضاع نباید انتظار بهبود این وضعیت را داشته باشیم؟
تا این مسائل حل نشود نباید توقع داشته باشیم انتخابات سالمی برگزار شود. به نظر من مدیران یا افرادی باید وارد عرصه شوند که نیاز مالی هم نداشته باشند. تا این افراد که البته باید خبره مدیریت ورزشی هم باشند نیایند و به فدراسیون راه پیدا نکنند، اوضاع به همین منوال پیش خواهد رفت و من از این بابت بسیار متأسف هستم.
یعنی شما معتقدید یکی مثل علی دایی میتواند رئیس فدراسیون فوتبال شود؟
من حرفهایم را درباره دایی زدم اما کسی نمیتواند بگوید جایگاهی مثل فدراسیون فوتبال متکی به یک فرد است. ضمن اینکه انتخابات فدراسیون فوتبال یک ایراد اساسی دیگر هم دارد.
چه ایرادی؟
در انتخابات ریاست فدراسیون فوتبال متأسفانه مجمع را کوچک نگه داشته و آرای جمعیتی در حدود 60، 70 نفر نمیتواند برگرفته از عقاید کل افراد باشد. در اروپا انتخابات را با حدود 170 یا 180 نفر برگزار میکنند. در بین این 180 نفر حتماً 20 تا 30 نفر آدم آگاه هم هستند که میتوانند نظرات منطقی خود را به دیگران منتقل کنند. شما گفتید علی دایی اما چندین فرد دیگر هم داریم که تفکرات خوب دارند و میتوانند به مدیرانی توانمند تبدیل شوند. تعداد نفرات حاضر در مجمع کم است و متأسفانه خیلی از آنها متعلق به ارگانهای معمولی هستند. به عنوان نمونه نمایندگان آموزش و پرورش، ارتش و حتی وزارت کار هم حق رأی دارند. من معتقدم هر چه تعداد نفرات بیشتر شود، بهتر میتوان انتخابات را برگزار کرد. ما مجمع را محدود و ناشناخته نگه داشتهایم و اعضای هیاترئیسه هم توان لازم را ندارند. آنها باید بتوانند در مجلس و دولت رفت و آمد کنند که این کار را انجام نمیدهند.
البته درباره اعضای هیاترئیسه که بحث و انتقاد فراوان است و نمونهاش را در قرارداد مارک ویلموتس هم مشاهده کردیم.
دقیقاً همینطور است. الان یک عده هستند که مینشینند و در مورد مباحثی سخیف و کوچک بحث میکنند. با این شرایط نتیجه میگیریم که فوتبالمان پیشرفت نخواهد کرد. به جای این اعضا، افراد تحصیلکرده ورزشی به دلیل شناخت و ارتباط شان میتوانند فدراسیون فوتبال را قویتر کنند. وقتی آقایان هشت سال در فدراسیون حکومت میکنند و هشت سال مدیریت ضعیفی اجرا میشود، چه توقعی داریم که فوتبال ارتقا پیدا کند؟ باید فرصت بدهیم به فوتبالیستهای باسابقهای که در دانشگاه هم تحصیل کرده یا میکنند. باید اینها را میدان بیاورند، نه اینکه در اتاق در بسته بنشینند و تصمیمات پیچیده بگیرند. من متأسفم از عملکرد فدراسیون فوتبال در سالها و دورههای قبل و نمیدانم دیگر باید چه حرفی درباره آنها به زبان بیاورم.
هیچگاه شده که خودتان تصمیم بگیرید به عنوان گزینه ریاست وارد انتخابات شوید؟
مگر اجازه میدهند کسی ورود کند؟
اما الان میشود ثبت نام کرد.
الان گروههای مختلف کار خودشان را انجام میدهند تا گزینه مورد نظر روی کار بیاید. من 10 سال است ریاست کانون مربیان را بر عهده دارم. به نظرم نماینده کانون میتواند حتی از 10 عضو فعلی مجمع هم مؤثرتر باشد اما یک گروه خاص و ویژه عمداً از حضور نماینده پنج شش هزار مربی تحصیلکرده در انتخابات مجمع و دادن رأی جلوگیری میکنند.
واقعاً؟ مگر کانون مربیان یک رأی ندارد؟
نه، متأسفانه نه. میگویند کانون صلاحیت ندارد اما من نمیدانم چه کسی باید ما را تأیید کند. تمام مربیان عضو کانون مدرک مربیگری ای اف سی و فدراسیون فوتبال را دارند. در عجبم که نماینده یا نمایندههای این مربیان نمیتواند در مجمع حضور داشته باشد. الان ما 10 سال است صحبت میکنیم اما فکر میکنند اگر نماینده ما آنجا برود برای تعدادی از اعضا و گزینهها مشکل ایجاد میکند. ما شرافت خودمان را به مجمع میآوریم، نه باندباز هستیم و نه سوابق منفی داریم. الان دو دوره است که مدیر کانون مربیان هستم. این هم از خوششانسی من یا هر چیز دیگری است که نام رئیس کانون بیژن ذوالفقارنسب است. من اما نمیتوانم در مجمع حاضر باشم و در انتخاب رئیس فدراسیون فوتبال شرکت کنم. جالب نیست؟
در تمام دنیا همینطور است؟ آیا کانون مربیان یا همان اتحادیه مربیان حق رأی دارد؟
شما میتوانید در اساسنامه کشورهای اروپایی مثل آلمان و فرانسه جست و جو کنید و ببینید نمایندههای کانون مربیان که در انتخابات شرکت میکنند چند نفر هستند. چرا در ایران یک نفر از کانون هم نمیتواند رأی بدهد؟ بارها درخواست دادیم اما مدام میگویند نه. الان هم که میبینیم سرمربی تیم ملی را به عنوان نماینده مربیان انتخاب کردهاند تا در مجمع شرکت کند و رأی بدهد. حالا که او خارجی است، دستیارش میتواند رأی بدهد. درست مانند زمان مربیگری کارلوس کیروش که دستیار او در مجمع شرکت میکرد.
یعنی معتقدید عمدی در کار است؟
من که میگویم عمدی است. اینها اساسنامه فیفا را رعایت نکردهاند. اساسنامه فیفا میگوید نماینده مربیان باید شخص برگزیده کانون یا اتحادیه مربیان باشد. قطر، امارات و تمام کشورهای اروپایی نیز این موضوع را رعایت میکنند. متأسفانه تعداد اعضای مجمع محدود است و ما هم جایی در فدراسیون فوتبال نداریم. فدراسیون ما درست مانند بخش خصوصی است که فقط منافع خودشان را در نظر میگیرند و به بقیه کاری ندارند.
در این زمینه اعتراض هم کردهاید؟
اعتراض به جایی نمیرسد. وزارت میگوید حق با شما است اما وقتی آنجا میروند و دور یک میز مینشینند اصلاً بحثش را هم مطرح نمیکنند.
پس خیلی به بهبود وضعیت فوتبال ایران امیدوار نباشیم؟
من دوست دارم حرفهای امیدوارکننده بزنم اما واقعاً نمیشود. البته اگر همین اعضای مجمع بر اساس منطق، معادلات بینالمللی، اصول و عرف ورزشی کار کنند، کشور ما آنقدر استعداد و انرژی مثبت دارد که بتواند در آسیا حرفی برای گفتن داشته باشد. اما میبینیم که میروند و اساسنامه کویت را کپی میکنند و برای فیفا میفرستند. این برای جامعه فوتبال ما مایه تأسف است. ما سالها در آسیا پیشگام بودیم و حرف اول را میزدیم اما حالا باید این کار سخیف را انجام بدهیم. کره، چین و ژاپن مربیان باتجربه اروپایی استخدام کردند اما ما چه فرقی با دو سه دهه قبل کردهایم؟ الان دیگر تفکرات 30 سال قبل جواب نمیدهد اما ما همچنان دوست داریم از سنت استفاده کنیم و نتیجه همین میشود که مشاهده میکنیم.