برخی اتفاقها و تأثیری که میگذارند از جنس دیگری هستند. برای یک سرمایهدار که چند صد میلیارد سرمایه دارد، از دست دادن یک معامله یکی دو میلیاردی شاید اتفاق مهمی نباشد و تأثیری در شرایط مالیاش نداشته باشد. با این حال برای یک تاجر و معاملهگر موفق، همین که در یک معامله نتیجه نگیرد حتی اگر یک ریال ضرر برایش داشته باشد، شکست بزرگی است.
در دنیای ورزش هم بارها شنیدهایم که فلان مسابقه حیثیتی است. یعنی اینکه نتیجهاش در عمل هیچ تأثیری در شرایط تیمها ندارد و تنها به این خاطر اهمیت دارد که هر دو طرف یا حداقل یکی از تیمها، آنقدر جایگاه بالایی دارد که ایجاب میکند در این مسابقه نتیجه بگیرد.
جنس باخت دوشنبه شب بسکتبال به سوریه هم از همین نوع بود. باختی که شاید در نتیجه نهایی این رقابتها و صعود ایران به کاپ آسیا تغییری ایجاد نکند اما آنقدر بزرگ، مهم و حیثیتی بوده که نیازمند بررسی و تحلیل بسیار باشد.
جایگاه بسکتبال ایران در آسیا مشخص است. نتایجی که از سال 2007 به بعد هم گرفته شده گواه این است که با تقریب قابل قبولی، ایران اغلب جزو بهترینهای آسیا بوده. به لطف همین شرایط خوب هم تعداد باختهایی که در این سالها متحمل شدهایم آنقدر کم بوده که میتوانیم شمارششان کنیم.
واقعیت اینجاست که تیم ملی بسکتبال آنقدر کم باخته و آنقدر به باختن در آسیا عادت ندارد که نمیشود به سادگی از کنار این باخت عجیب گذشت. تیم ملی بسکتبال در سه سال اخیر تنها چهار باخت را مقابل تیمهای آسیایی متحمل شده.
باخت به عراق در آغاز رقابتهای انتخابی جام جهانی در سال 96 که آن هم در آذرماه اتفاق افتاد، دو شکست مقابل ژاپن در رقابت رفت و برگشت همان رقابتها و یک باخت هم مقابل چین در فینال بازیهای آسیایی جاکارتا.
اینها تمام باختهای آسیایی تیم ملی بسکتبال در سه سال اخیر است که البته دوشنبه شب پنجمین باخت هم تجربه شد. باختهایی که البته باز هم شمارشان زیاد بوده و باختهای مقابل عراق و ژاپن میتوانست تبدیل به یک فاجعه بزرگ شود و تیم ایران را در میان هشت نماینده آسیا در جام جهانی قرار ندهد!
تقریباً سه سال پیش و سوم آذر 96 بود که تیم ملی بسکتبال به عراق باخت. باختی که در دوران هدایت مهران حاتمی در تیم ملی ثبت شد و در آغاز رقابتهای انتخابی جام جهانی ضربه بدی بود. در آن رقابت هم صمد نیکخواه و حامد حدادی در تیم نبودند و البته جای بهنام یخچالی هم خالی بود. با این حال ارسلان کاظمی به تیم اضافه شده بود. باخت در آن مسابقه هم حرف و حدیثهای بسیاری برای مهران حاتمی به وجود آورد و در نهایت هم منجر به کنار گذاشته شدن او از تیم ملی شد.
تیم ملی حالا یک بار دیگر، بدون صمد و حامد و مقابل تیمی که هیچکس انتظارش را نداشت بازنده شده. باختش شاید آنقدرها به شرایط تیم ضربه نزند اما آیا قرار نیست به هیچکس بر بخورد؟
مهران شاهینطبع مدتی بعد از همان باخت به عراق و در پایان لیگ برتر سرمربی تیم ملی شد. در بازیهای آسیایی و در شرایطی که بهترین فرصت برای کسب قهرمانی بود، بدون مشکل خاصی تیم را به فینال رساند و درست در تنها رقابتی که حساس و نزدیک بود، بازی را به چین باخت و این شانس را از دست داد.
او در ادامه دو بار هم در انتخابی جام جهانی به ژاپن باخت. ژاپنی که با دو بازیکن ستارهاش دیگر آن تیم دست و پا بسته قدیمی نبود و با به چالش کشیدن تیم ایران، در تهران هم برنده شد.
شاهینطبع در جام جهانی هم هرگاه درگیر رقابتی نزدیک و حساس شد، قافیه را باخت. چه در آن بازی عجیب مقابل پورتوریکو که تنها چهار ثانیه مقاومت میتوانست خیلی زودتر صعودمان به المپیک را قطعی کند و چه رقابت با تونسی که میتوانست برد اولمان باشد.
با این حال در جام جهانی هم تنها دو تیم نه چندان سرحال آسیایی قربانی ما شدند و یک تیم آفریقایی هم ناجی صعودمان به المپیک!
این باخت از آن باختهای حیثیتی بود. همین حالا هم با سه برد و یک باخت در صدر جدولیم و به احتمال قریب به یقین به عنوان تیم اول میرویم کاپ آسیا. با این حال بار سنگین این باخت را بالاخره یکی باید به دوش بکشد. خواه رئیسی که در بین دو بازی تیم ملی حوصلهاش سر رفت و با یار غارش مشغول گردش شد یا سرمربی تیم ملی که البته نشان داده هیچگاه چنین چیزهایی را گردن نمیگیرد!
در این میان شاید برخی دلشان بخواهد به راحتی از کنار این باخت بگذرند و آن را یک اتفاق کوچک بدانند. برای آنها هم یک نسخه خوب سراغ داریم. هر کس از بسکتبالیها تصور کرد که اتفاق چندان مهمی نیفتاده، یک بار دیگر فیلم خوشحالی و پایکوبی سوریها از بردن ایران را ببیند. ببیند که چطور برای این برد جشنی گرفتند که انگار جشن قهرمانی است و قهرمان جهان را بردهاند. برای آسیاییها قطعاً ایران تیم مهم و بزرگی است و اگر خودمان دوست داریم نادیدهاش بگیریم، آنها به خوبی یادشان هست. حواسشان هست چه تیمی را بردهاند و ای کاش خودمان هم بدانیم چه تیمی هستیم و به چه تیمی باختهایم!