حمیدرضا عرب
استقلال در شرایطی امروز چهارمین بازی خود در لیگ برتر را برگزار میکند که همچنان مدیرعاملش به طور رسمی از سوی تصمیمگیران این باشگاه معرفی نشده است. چنانچه همه مسئولیتهای مالی باشگاه استقلال بر دوش مدیرعامل بود انتخاب نشدن مسئول این پست مهم تا کنون به معضلی بزرگ تبدیل میگردید اما واقعیت این است که در سالهای اخیر عملاً نقش مدیرعامل در باشگاه استقلال بسیار کمرنگ شده و حتی میشود ادعا کرد مدیران عامل باشگاه استقلال در ظاهر این عنوان را یدک میکشند و تصمیمگیریهای بزرگ در نقطه دیگری به انجام میرسد.
مؤید این ادعا اختلافهایی بود که بعد از برکناری احمد سعادتمند از سمت خود در باشگاه استقلال هویدا شد. در آن برهه که سعادتمند از سمت خود کنارهگیری کرد هیچیک از اعضای هیأت مدیره باشگاه استقلال پشت این مدیر نایستادند و حتی با انتشار بیانیهای تند علیه مدیرعامل خود فتح باب جدیدی را در مناسبات میان اعضای هیأت مدیره و مدیرعامل باز کردند که آن واکنشها نشان داد اساساً هیچ هماهنگی و ارتباط مناسبی میان مدیریت باشگاه استقلال و اعضای هیأت مدیره وجود ندارد و هر دو طرف در نقطه تضاد و تقابل با یکدیگر قرار گرفتهاند.
در سالهای دورتر اما مدیرعامل باشگاه استقلال بود که تمام تصمیمها را اتخاذ میکرد و حتی اگر برخی اعضای هیأت مدیره در راستای درآمدزایی نیز اقدامی انجام میدادند اما مدیریت بود که برای بودجه باشگاه تعیین تکلیف میکرد. استقلال اما به وضعی دچار شده که در عمل مدیرعاملش به عنصری بیکار بدل گردیده و مشخص نیست چه حدود وظایفی دارد. شاید حیطه اختیارات احمد مددی به امضای برخی مصوبات و تصمیمها ختم شود اما واقعیت این است که عملاً او زیر سایه افرادی همچون خلیلزاده، عبدیان و حتی حجت نظری قرار دارد و انگار این افراد دست بازتری در اتخاذ برخی تصمیمگیریها دارند.
در تأیید این ادعا باید به شیوه عقد قرارداد با محمد نادری اشاره داشت که عملاً احمد مددی به عنوان سرپرست مدیرعاملی باشگاه استقلال در این ماجرا نقشی ایفا نکرد و این عبدیان بود که با کشاندن نادری به دفتر کارش در قزوین نقش اصلی را در جذب این بازیکن ایفا کرد. هرچند که به طور کلی جذب بازیکن سابق پرسپولیس تصمیمی هواداری بود و استقلال نیازی به تعدد بازیکن در پست دفاع-هافبک چپ نداشت اما اقدام عضو هیأت مدیره استقلال کاملاً روشن کرد که در این باشگاه حقی برای مدیریت قائل نیستند و دیگر اعضا حدود اختیارات بیشتری دارند و حتی میتوانند در جذب بازیکنان خودسرانه با سرمربی هماهنگ کرده و در راستای عقد قرارداد اقدام کنند.
اسماعیل خلیلزاده نیز در همه این ایام نقش پررنگتری در قیاس با احمد مددی داشته و عملاً این مدیر را که منصوب وزارت ورزش و جوانان است در سایه شخصیتی حقوقی خود قرار داده است. خلیلزاده گاه با مصاحبههایی در هیبت یک مدیرعامل در رسانههای مکتوب ظاهر میشود و گاه به برنامههای تلویزیونی میرود و با سینهای ستبر -همچون مدیرانعامل- به جنگ لفظی با احمد سعادتمند، مدیرعامل سابق میپردازد. این رفتارها نشان میدهد خلیلزاده به دلیل مبالغی که هزینه باشگاه استقلال کرده خود را در بسیاری از موارد محق میداند و عمیقاً بر این باور است که باید در خصوص برخی مسائل حتی جلوتر از مدیرعامل اظهارنظر کند. حتی حجت نظری نیز با قاطعیت بیشتر در قیاس با احمد مددی در رسانهها ظاهر میشود که این نشأت گرفته از محدود شدن اختیارات سرپرست مدیرعاملی باشگاه استقلال است.
البته باشگاه استقلال به چنین شرایطی عادت دارد. از یاد نمیبریم وقتی استراماچونی از این تیم برکنار شد باشگاه ماهها بدون مدیرعامل به حال خود رها شد و این اعضای هیأت مدیره بخصوص خلیلزاده بودند که در پس پرده سیاستهای باشگاه استقلال را تبیین میکردند اما این وضعیت تا زمانی برای استقلال دردسرساز نخواهد شد که این باشگاه روی نوار کامیابی قدم بردارد. تردیدی نیست به مجرد آنکه شکست دیگری نصیب استقلال شود انتقادها به نامشخص بودن مدیرعامل، باشگاه را تحتالشعاع خود قرار دهد. به هرحال بد نیست که یک بار برای همیشه روشن شود تصمیمگیران در باشگاه استقلال آیا به انتخاب مدیرعامل برای این باشگاه مردمی احترام قائل هستند یا ترجیح میدهند باشگاه با همین وضعیت به کار خود ادامه دهد و اشخاص دیگر در پس پرده سیاستها را بنویسند و در نقش تصمیمساز ظاهر شوند. عجیب است که چرا وزارت ورزش از همین افراد به عنوان مدیرعامل استفاده نمیکند و برای مثال خلیلزاده را که به نوعی از بعد مالی رل اول را بازی میکند، مدیرعامل قطعی این باشگاه معرفی نمیکند؟!