در مورد تکنیک و مهارت دیهگو آرماندو مارادونای فقید، کارشناسان و تحلیلگران قدیمیتر صاحبنظرترند. شاید بتوان گفت او بیهمتاترین و خلاقترین هافبک هجومی تاریخ فوتبال بوده و شاید هم نتوان گفت اما نمیتوان انکار کرد که هیچکس نظیر مارادونا نسلهای بعد فوتبالدوستان را، فارغ از زمان، مکان، ملیت، نژاد و موقعیت اجتماعیشان، شیفته خود نساخته. مارادونا در بوکاجونیورز که تیم محبوب قشر محروم آرژانتین بود، پسر طلایی کشورش شد؛ ولی درگذشتش، میلیونها طرفدار متمول تیم رقیب، ریورپلاته را نیز با کولهباری از بهت و اندوه و خشم به خیابانهای بوینسآیرس کشاند.
من و همنسلهای من، از تماشای اعجاز دیهگوئیتو درون مستطیل سبز و در لباس بارسلونا، ناپولی و آلبیسلسته محروم بودیم. با فوتبال که آشنا شدیم، از تماشای گل قرن و دیگر هایلایتهای موجود از مارادونا لذت میبردیم ولی گوشمان با اخبار اعتیاد نابغه فوتبال به مواد مخدر پر میشد؛ از محاکمه، ابتلا به هپاتیت و رفتن به منجلابهایی که حکایت آنها قلب هر خبرنگار ورزشیای را میآزرد. حتی سال 2007 که بود، در یک ماه، سه بار متوالی شایعه درگذشتش سوهان روحمان شد اما به قول پپ گواردیولا، مهم نیست دیهگو با زندگی خودش چه کرد؛ بلکه مهم این است که با زندگی ما چه کرد.
در دهه 80 میلادی، دوربینها، رسانهها و پاپاراتزیها هنوز بهقدری گسترده نشده بودند که مانند مسی و رونالدو، ریز جزئیات زندگی شخصی مارادونا را برایمان فاش کنند؛ ولی الدیز در همان قابهای محدود عاشق بودن و بیریا بودن را به بسیاری از ما یاد داد. مارادونا بیشک عشق به فوتبال را معنی کرده. به هنگام گرم کردن در ورزشگاهها، رقصهای عاشقانهاش با توپ فوتبال که موزون با ترانههای پخش شده از بلندگوی ورزشگاه پیش میتاختند، این عشق را برایمان تداعی میکردند. وی عشق به وطن را حتی به غیر آرژانتینیها یاد داد. وقتی او پنج مدافع و سنگربان تیم ملی انگلیس را دریبل زد تا توپ را به تور دروازه آنان بدوزد، تنها آرژانتین را به فینال جامجهانی 1986 نبرد؛ بلکه از طرف مردمش انتقام خون 649 کشته جنگ فالکلند را گرفت. گزارشگر اسپانیولی، هم «زندهباد فوتبال» سر میداد و هم به حق میگفت که با این گل یک ملت مشتشان را گره میکنند و نام آرژانتین را فریاد میزنند. از بوکاجونیورز تا کاتالونیا و ناپل، نابغه به هرجا که میرفت، نماد خاستگاهی بود که حکم نقطه آغازینش را داشت؛ نماد اقشار محروم و مظلوم جوامع. در جنوب ایتالیا، به شهروندی افتخاری ناپل هم رسید و در فتح تمام جامهای مهم ناپولی تا امروز نقشآفرینی کرد. بسیاری بر روحیه عیاشی و جنونآمیزش انتقاد میورزیدند؛ به ویژه در بحبوحه جامجهانی اخیر که پس از پیروزی آلبیسلسته، حالت طبیعی نداشت و کارش به بیمارستان نیز کشید اما خوشگذرانیهای وی بیشتر یک مقاومت برای قشر وی بوده، جهت به چالش کشیدن نظم موجود.
با اینکه با وی لقب D10S را میدادند (که تلفیق شماره 10 وی با عبارت خدا در زبان لاتین بود)، وی سه سال پیش در کلکته هند گفت خود را خدای فوتبال نمیخواند. شاید دیهگوئیتو خدای فوتبال نباشد اما با درگذشت وی، شکی نیست که فوتبال یکی از زیباترین تکههایش را از دست داد؛ تکهای که آرسن ونگر درباره آن میگوید حاضر است در جهان باقی برای یافتنش به جهنم نیز برود.