در ایامی که گوش جهان از اخبار کرونا پر شده بود، در یک چهارشنبه سیاه، خبری صدر عناوین را از کرونا گرفت: «مارادونا اسطوره فوتبال آرژانتین و جهان درگذشت.» خبری که سریعتر از حرکتهای برقآسای خودش در جهان منتشر شد و دل تمام ورزشیها به ویژه فوتبالدوستان را آزرده کرد.
بیشک زیبایی و پرطرفدار بودن این ورزش مدیون مارادونا خواهد بود، فوتبالیستی که قدرت و مهارت پاهایش قویتر از دستهایش بود.
دیگو محبوب همه جهان بود و جهانی بس بیرحم که دیدن محبوبیت این پسر آرژانتینی را طاقت نیاورد و وقتی دید حریف پای چپ معجزهوارش نیست به روانش حمله کرد تا سلطان قلبهای جهان فوتبال را به زیر آورد؛ شاید در ظاهر توانست اما در باطن از رسیدن به آن عاجز ماند.
دیگو رهبر فوتبال بود. کسی که یک باشگاه ضعیف ایتالیایی را آقای تیمهای اروپایی کرد، کاری که تنها یک نفر از پس آن برمیآید: فقط دیگو مارادونا و بس.
مارادونا فلسفه و ذات ورزش فوتبال را به هم زد. ورزش تیمی را یک تنه تغییر داد و به جهانیان فهماند اگر تفکر و روان با جسم همسو شود، یک تنه میشود یک تیم را آقای جهان کرد.
و صد افسوس که رشکورزان، روان مارادونا را از جسمش دور کردند.
مارادونا سرباز وطنش بود . سربازی بود که یکتنه مستعمره بودن کشورش را در مقابل بریتانیا با دست خدایش شکست تا رنجهای کشیدهشده هموطنهایش التیام بخشیده شود.
دیگو دیوانه فوتبال بود و تمام طرفدارنش را هم دیوانه فوتبال کرد.
امروز جهان فوتبال تا ابد بدهکار رهبر ارکستر خود خواهد بود. اگر فوتبال جذابترین ورزش دنیا شده یقیناً مارادونا از مهمترین عوامل آن بوده است.
در پایان، دیگو آنقدر محبوب بود که شاید فرشته مرگ هم اول از او امضا گرفته و بعد جانش را ستانده است.
مارادونا در جهان فوتبال یکی است و دیگر نیست.