تا روزی که قانون منع بهکارگیری مربیهای خارجی در ایران برقرار باشد نیمکت تیمهای ایرانی به ویژه استقلال و پرسپولیس امید اول همه پیشکسوتان این دو باشگاه است. پیش از این وقتی علاقه مدیران به استخدام مربی خارجی بود، چندان فرصتی برای مربیهای داخلی برای رسیدن به نیمکت فراهم نبود اما حالا فضا برای رسیدن به این نیمکت باز است. منظور این نوشته البته این نیست که در میان گزینههای داخلی کسی قابلیت یا لیاقت نشستن روی نیمکت این تیمها را ندارد. بلکه بیشتر بر عطش همیشگی پیشکسوتان فوتبال ایران برای رسیدن به یک نیمکت اشاره دارد. اغلب پیشکسوتان دور از میدان منتقد مربیهای فعلی هستند و سیاستهای آنها را نادرست میدانند و خودشان را گزینه بهتری برای رسیدن به نیمکتها میدانند. اغلب هم وقتی به نیمکت تیم محبوبشان میرسند کارنامه خوبی بهجا نمیگذارند.
در این میان چگالی پیشکسوتانی که خودشان را لایق رسیدن به نیمکتها میدانند هم در دورههای مختلف متفاوت است. به خاطر بیاورید پرسپولیس اوایل دهه نود را که حمید استیلی، علی دایی، افشین پیروانی، حمید درخشان و حسین عبدی در آن سالها خودشان را بهترین گزینه برای رسیدن به نیمکت پرسپولیس میدانستند. نتیجه جاهطلبیهایشان هم برخی از سیاهترین روزهای تاریخ پرسپولیس بود که مثال اخراج دایی و آمدن درخشان معروفترینشان است. حال و روز این روزهای استقلال هم چیزی شبیه همان سالهای پرسپولیس است.
وقتی فرهاد مجیدی و استقلال به مشکل خوردند و صحبت از مربی جدید برای این باشگاه بود چندین و چند چهره گزینه جدی رسیدن به این نیمکت بودند. گزینههایی که هر کدام خودشان را لایق رسیدن به این نیمکت میدانستند. از محمود فکری که حالا مربی استقلال است بگیر تا پاشازاده و جواد نکونام و حتی امیر قلعهنویی. حالا در این میان قرعه به نام محمود فکری افتاده و او هم با گروهی بزرگ از پیشکسوتان استقلال به عنوان مربی به این تیم آمده است. از پرویز مطلومی بگیر تا صمد مرفاوی و حنیف عمرانزاده. حتی چند چهره مثل سیروس دینمحمدی هم از باشگاه جدا شدند با این حال همچنان چگالی پیشکسوتان روی نیمکت استقلال زیاد است.
سابقه نشان داده حضور پرتعداد این چهرهها البته که چالش آفرین است و ممکن است روزی به حاشیههای زیادی برای این تیم تبدیل شود اما سؤال مهمتر این است که کارکرد این چهرهها روی نیمکت استقلال چیست؟ این مربیها قرار است چه کمکی به استقلال بکنند؟ یک مجید نامجومطلق در کادر فنی فرهاد مجیدی به تنهایی کارکرد و اثر مشخصی در تیم مجیدی داشت. مربی با دانشی که توان فنی خوبی داشت و در جای درستی به کار گرفته شده بود و از قضا نتیجه کارش هم معلوم بود اما سؤال اینجاست که این لشکر بزرگ در کنار فکری چه کارکردی غیر از دوستی با او دارند؟ کدامشان در بازی با فولاد توانستند با تغییری فنی روند بازی را عوض کنند یا مانع شکست شوند؟ اصلاً تا اینجای کار اثری از آنها معلوم بوده؟ آنچه مشخص است این است که روی نیمکت استقلال غیر از محمود فکری دیگر کسی نه چهره است و نه تا کنون اثری از خودش نشان داده و این شاید یکی از بزرگترین نقاط ضعف این نیمکت باشد.