میعاد نیک
روزی که مالک باشگاه تبریزی با علیرضا منصوریان به توافق رسید تا سرمربی جدید تراکتوریهای متمول تعیین شود، شاید اتفاق عجیبی در فوتبال باشگاهی ایران رخ داد. نخستین پرسش این بود که باشگاهی که بر اثر وجود یک مالک متمول و متمایل به شهرت نامهای بزرگ زیادی را روی نیمکتاش دیده، چگونه به سرمربی اخراجی تیم استقلال و ذوبآهن راضی شده و روی افراد مشهور دیگری خط کشیده است. تراکتوریها که تونی اولیویرا، جان توشاک و مصطفی دنیزلی را در استادیوم یادگار دیده بودند و روزهای پر فراز و نشیبی را هم با این نامهای بزرگ سپری کرده بودند، تماشای نمایشهای تراکتور لیگ بیستم را به کمتر از سرمربیگری آندرهآ استراماچونی و یا نهایتاً علی دایی راضی نمیشدند اما نبود تیتیها در صحنه و فراغ بال محمدرضا زنوزی برای تصمیمگیری باعث شد تا کسی روی نیمکت تیم پرشورها بنشیند که نه تفکر تاکتیکی مشخصی دارد و نه مدیریت ستارهها را بلد است. به کارنامه علیمنصور در استقلال رجوع کنیم؛ شاید اگر بهطور متوسط از هر 10 هوادار این تیم بپرسید کدام پیروزی باعث شد تا تبعات سنگینی برای تیم به بار بیاید، چیزی جز دربی معروف 3 بر 2 به سود استقلال را بر زبان نیاورد. تیم مضمحل و فروپاشیده استقلال با یک بُرد حساب نشده بلیت بقای علیرضا منصوریان را امضا کرد تا فجایع بعدی به بار بیاید و کار به جایی برسد که نباید.
منصوریان در همان روزهای پرحاشیه استقلال هم نشان داد که طرز برخورد با بازیکنان بزرگ و ستارههای حساس را نمیداند و رفتارهایش با حنیف عمرانزاده، مجتبی جباری و دیگر ستارهها مهر بطلانی به ادعاهای بیشمار رعایت احترام اسطورهها و بزرگان از سوی وی زد. علیمنصور روزهای عجیب و غریب کمی در استقلال نداشته و بارها نشان داده که نمیتواند از پس حتی 2 ستاره هم بربیاید اما اینکه این سرمربی با این کارنامه ضعیف و این تفکرات نامشخص توانسته سکوی هدایت رختکن پرستاره و پرحاشیه تراکتور را در دست بگیرد، سؤال بزرگیست که پاسخ دادن به آن تنها از زنوزی بر میآید. منصوریان را شاید بتوانیم یک سرمربی خوب برای تیمهای کوچک، متوسط و حتی تیمهای پایه بدانیم اما سپردن زمام امور رختکن یک تیم بزرگ به او مساویست با برخورد تایتانیک به کوه یخ. علیرضا منصوریان هر چه در تیم نفت تهران خوب کار میکرد و هرچه عملکرد تقریباً مثبت و باثباتی در تیم امید داشت، همه را در سودای سرمربیگری استقلال سوزاند و نابود کرد تا حتی در ذوبآهن عموماً بیحاشیه و آرام هم موفق نشود و عذرش را بخواهند.
حالا این سرمربی جوان و بیتجربه به تبریز رسیده و در دو بازی ابتدایی لیگ تنها یک امتیاز به مدد یک گل مشکوک دشت کرده. در اینکه بتوان منصوریان را تا آخر فصل در تبریز و بر مسند قدرت در تراکتور دید، با توجه به تفکرات زنوزی تشکیک وجود دارد اما واضح است که تحمل و توانایی سروکله زدن با ستارههایی نظیر مسعود شجاعی، اشکان دژاگه، احسان حاجیصفی و دیگر بازیکنان در اخلاق و منش علیمنصور نیست و او حوصله دغدغههای متفاوت بازیکنانش را ندارد. بزرگترین ضعف منصوریان در زمین نیست، سرمربی تراکتور در رختکن و در تمرینات ضعیف است و برای پیروزی باید مشکلاتش را جایی قبل از سوت آغاز مسابقه رفع کند.